یکشنبه، بهمن ۲

دور

ودرجداشدن های بی مورد
کنارموردهای سبزخانه های نفتمیان
که نفت نمی پرد تا جانم نپرد
زیرفشارلعنتی پرانتزهای طاق نصرت ابروان تو
بی هوش می شوم
وازمواضع ام عقب می روم تا قزوین
که به عرفان عارف نرسیده
ازخودم 
از تو دور شوم 
ودر رصدخانه ی کینه ازتوبگویم 
وجان تورابشنوم که جان تو نزدیک....دور....دور

جمعه، شهریور ۴

nevisande2011.persianblog.ir SEO Stats and Site Analysis

nevisande2011.persianblog.ir SEO Stats and Site Analysis

بله ات را به اولین خواستگارت بگو
من نمی آیم
خرچنگی تخمدان ِ مادیان ِ سپیدم را چنگ می زند
مادیان ام عاشق شده است
یورتمه را پس پسکی می رود
دُم اش گیج می زند
و از زیرِِ دُم
به آهو ویابو چشمک می زند
وچاهارنعل
باباکرم می رقصد
منتظر زیرزبانی نباش
گلستان ِ به تاراج رفته
بویی ازگل نبرده است
منتظراجازه ی بزرگ ترهاهم نباش
پشت ِ درِ خِرفت خانه را
با کلون های باستیل بسته اند
سده هااست که آدینه می شود
جمعه ها پیش از آن که فرهادبخواندهم
روزهای بدی بودند

شنبه، مرداد ۲۲

سرگین گردان


این که بگردی و ریزه ای سِرگین پیداکنی وبغلتانی و بغلتانی تا ریزه های دیگر به آن بچسبند و با خاک درآمیزد و هی بزرگ و بزرگ ترشود و کروی ؛می تواند کاری باشد ،کارستان بودن اش را اما نمی دانی  ..... ممکن است ؛بخشی از سرمایه علیه بخش دیگری از سرمایه (شما بخوانید ؛؛ همان بخش}قد علم کرده باشد.

چارلی چاپلین ،پیش یا پس از آن که نامه ای به دخترش بنویسد،مدت ها تمرین کرده بود تا کره ی زمین را بتواند روی انگشتان اش بچرخاند ،که چرخاند.

این که دست ها ی ات کوتاه ترباشند و حالت فنری بیش تری از دست دیگران داشته باشد،می تواند امتیازی باشد ولی نه چندان که پاهای ات باید درازترباشند و فنری تر....

ممکن است ملاعمر،همان ،جرج باشد وبن لادن ،همان ،جرج دبلیو سی بوش و گوشه ای از یک شخصیت، علیه گوشه ی دیگر شخصیتی {شما بخوانید همان شخصیت}،قد علم کرده باشد......

چارلی چاپلین ،پیش یا پس از ساخته شدن فیلم ((روزی روزگاری ،آمریکا))،حس کرده بود که روزی دخترش ،روزی میهمان جوجه پدرخوانده ای می شود و پس از شراب خواری ،سواررولزرویس آن مرد می شود.

این که درلسان عرب، تو را جُعَل گویند که هم به معنی  اُجرت و دست مزد باشد و هم به معنی سرگین گردان ،می تواند خوب باشد، اما این که هندیان براین باورباشند که پیش ازآن که این شوی ،آدمی زاده ای بوده باشی ؛سوداگر یا پژوهش گرمی تواند، بد باشد..

ممکن است ،گردش برای یافتن بن لادن ،گردشی دریک چرخه ی کروی {باید بخوانید سرگینی } ، باشد برای پیداکردن خود....

چارلی چاپلین ،پیش یا پس از آن که در نامه ای به دخترش بنویسد؛تن ات را هرگزمفروش،مدت ها به رو خوابیده بود تا بتواند ،جلوی دوربین با بلند کردن باسن ،کره ی زمین را به هوا پرتاب کند و کرد.

این که مادرت همیشه ازپاهای انبُرکی تو تعریف کند ،می تواند خوب باشد ولی این که گلوله ی سرگین نافرمانی کند و در برابر انبرک پاها ی ات مقاومت کند ،می تواند بد باشد.

ممکن است بحران ،آن قدر دامن گیر سرمایه شده باشد که مرده شور مجبور شده باشد{شما بخوانید ؛آش ان قدر شور شده باشد که آشپز }،بگرید{شمابخوانید توی سرخودش بزند...}

چارلی جاپلین ،پیش یا پس از ان که مردم رابخنداند،مدت ها می گریست و پیش یا پس از ان که با لباس هیتلر فریاد بزند ،مدت ها در پستو و پَسَله ،زیر فشارمک کارتیسم ،فریاد کشیده بود..

این که قصه نویسی میان این همه سوژه و شخصیت ، تو را و سرمایه را ،چارلی چاپلین را و بوش را و ملا عمر را و بن لادن را و هیتلر را و مک کارتی را انتخاب کرده باشد ،می تواند کاری باشد،کارستان بودن اش را نمی دانی.........  

                                                                       شهریور83     ابوالقاسم فرهنگ

یکشنبه، مرداد ۱۶

گم های گم شده

درپس زمینه ی ذهن ام  درزمینه ی رویاهای ام پیشاروی کابوس های ام  و درهمین آنی که برای تو می نویسم  و درهمین آنی که برای خودم می نویسم چیزی گم شده است  تو گم شده ای  من گم شده ام  راست اش چیزی نبوده که گم شده باشد  کهنه ترین پیش آمد همان تازه ترین پس آمداست که درپی ساختمانی بی پی بنیانی پی درپی دارد این کهنه ترین پی آمد همان پیش آمد ی است که برای پیش آمدن پا پس کشیده وپیش نمی آید من درتو آن سان گم شده ام که پیدانمی شوی تو درمن آن سان گم شده ای که پیدانمی شوم من و تو همیشه منهای ما بوده ایم یک مجموعه ی تهی درمن پرنشده است  و تو ازمجموعه های تهی پرنشده ای این ها چاله نیست سیاه چاله نیست من که نقطه ای  نبوده ام  تو که نقطه ای نبوده ای کدام ما هیچ نبوده ایم به گمانم گم شدن های من دگرشوندگی فریادهای هردم کتک خورنده نیست که آن سان درخود فرو ریخته شده باشند که خم ناله شده باشند نه  درهم شکستن فریادها وخم ناله شدن آن چیزی نیست که ما فریادمی شناختیم چیز دیگری هم نیست ازواژه کم تر  و یا بیش تر است پس واژه نیست من نقطه نبوده ام تو نقطه نبودی  پس واژه نیست اکنون که گم شده ام درتو من کیستم   اکنون که گم شده ای درمن  تو کیستی  در پس زمینه ی ذهن ام که از جنینی کتک خورده است   در زمینه ی رویاهام  که فریب کاری واژه بوده است پیشاروی کابوس های ام که واژه خواهد بود  و درهمین آنی که نقطه کمک می کند تا واژه  هستی  خود راباز یابد  چیزی گم شده است تو گم شده ای  من گم شده است  جائی نبوده که گم شده باشیم سرگردانیم که گم شویم یا پیدا 

سه‌شنبه، مرداد ۴

هملت به روایت محمدچرمشیر


این هملت گوشی همراه دارد.با ماشین به گردش می رود و بودن یا نبودن مساله اش نه ،شاید دغدغه و وسوسه اش هم نباشد. این نمایش نامه بانام ((شاهزاده ی اندوه))،نوشته ی نمایش نامه نویس بسیارپرکارآقای محمد چرمشیر است که کارش رامی شناسد.ازتازه ترین اندیشه های هنری آگاهی دارد و شاید بدون این که اصرارداشته باشد،ساختار رادرهم می شکند.وقطعیت رابه شوخی می گیرد. این نمایش در تالارسایه تئاترشهر درحال اجرا است .آقای محمدعاقبتی کارگردان آن رانمی شناسم ، ولی بازیگر (کار ، تک بازیگراست)خوبی به نام افشین هاشمی راانتخاب کرده است .دراین نمایش ،به جز، (شاه زاده  هملت )تمام شخصیت ها ،شئ هستند. مادر شاهزاده،مجسمه ی پلاستیکی فیل است.عمو دایناسوراست.ولی لیوان ،لیوان است وماشین اسباب بازی ، ماشین .تقریباٌ همه ی ابزارصحنه  وتمام بازیگران (به جزمیز وصندلی افشین هاشمی وخودافشین  )دریک ((مَجِری ))یا همان صندوق های کوچک ِ عمدا کهنه،{لابدبرای ایجاد فضای پسا ساختارگرا)جا می گیرند.کمی پس ازآغازبازی شاهزاده ،درصندوق کهنه ،بازمی شود وبه شکلی غزل واره،درزمانی نزدیک به پایان نمایش ،درداخل صندوق،حضوروغیاب ،انجام می شود وتمام شخصیت هاوابزار،ازترس گم شدن ،هل می خورند داخل ((مجری)){حواسمان بایدباشدکه واژه ی, (( mojri)) به معنای بازیگرو واژه ی mejeri به معنای صندوق قدیمی ،عمدابه کاربرده نشده )نکته ای که درپایان غزل واره ،به چشم می خورد،عدم تحمل محیط بسته ی صندوق،به وسیله ی شخصیت های تکوین یافته ی  تازه است.درصندوق دراثر{اشتباه}شاهزاده –بازیگر،درصندوق،بازمی شود وابزار واشخاص،پخش وپراکنده می شوندوتازه،پس از این تکوین اشیا وشخصیت ها،ما می فهمیم که شاهزاده – بازیگر،پیش ازتعریف ماجرای هملت برای ما،مرده بوده وحتی نتوانسته،مادروعمویش رابکشد.دیدن این نمایش نامه ،خوب است.

سه‌شنبه، تیر ۲۸

11 11 11 11


 ِ 11 ِ 11  ِ 11
و عقزب هیچ گاه  روئ 11 ِ11 ِ  11   اَُم  برج ِ 11 رَج نیانداخت

همیشه  قمر 11روز از خورشید عقب نمی مانَد

و زلف ، زلف کج   و انجیرخواری ِچشم ِ تو

                                  خار خار تن ام را نه    نه

این بازی  اشکنک  ندارد

      و فار ثُم الدًار  و  دارثم الفار

و  دار ثم الجار وجار ثُم الدًار

بی جار    درگوشه ای از لرستان    نه  کردستان

خواب فلوجه  رانمی بیند

و رفسنجان خواب به خواب می شود  درپسته ی کارون

و  نَشمه   نَشمه ی افیون

و عقزب هیچ گاه  و همیشه روی 11 ِ 11 ِ 11  اُُم ِ برج 11

و خُرما همیشه 11روز از پسته عقب نمی ماند   پس می افتد

و11 د رخت کُنار و11 درخت بی عار و11 بسته فار و11 دار

         این بار دارها  خاج نیستند    و گشنیز  در زیر ِ دل  ذله می شود

 درثانیه ی 11  و 11 ِ 11  اَُم ماهی که به برج نرسید

                                                       حالا نوبت اسپیک است و گفتمان

و11 ِ خشت روزِ 11  اُم ِ دل  روی ِ11 ِ گشنیز   ولنتاین؟

نه 21  می آید  و آس   پاس می دهد به دل

                           امشب 11 کوسه از کارون به جویبار ماهی سیاه    سرازیر

نه  خواب ام نمی آید    ازپای فتاده  سرنگون خواهم رفت

((زیراکه به دیدنت  شتاب است مرا ))

زمان 11 ِ 11 ِ دیجیتال نیست

          بخواب ای دختر نازم   بخواب ای شوخ طنازم

ل ا ل ا  لا  ل ا     ل ا ل ا لا ل ا  لا ل ا  لای لجن   جِن   

سه‌شنبه، تیر ۱۴

آریوبرزن

آه آریو!!   آریو!!

 کاش نام تورا عربو می گذاشتیم تا زابراه نشوی

واسبت راباخری خرتراز خرعوض می کردیم

وپشه ای زیر دمت می گذاشتیم

تا برافراشته بماند

نگران نباش !

من  آن قدر تکان می خورم تا به جرم مجسمه بودن

قاطی اسبان ساروی نشوم

نه نگران نباش!

من کم تر تکان می خورم

از رقص لهو ولعب آرام تر-  -خیالت راحت باشد

کم  می چرخم که گنابادرا به شلاق سماع نکوبند

گفتم نگران نباش!

باور کن به اندازه ی خر می فهمم

آن قدر می فهمم که در مقدونیه

کم تر از یاسوج از تو می ترسند
به مدعی نیزپیامک بفرست؛؛؛
کنیه ات به معنی ِ سوار  بر روی زن نیست

شنبه، تیر ۱۱

zyxelخیلی کندهdelsaخالی بنده

خوب قبول ،تحریم هستیم ولی هنوز می توانیم ،شرافت ِکاری داشته باشیم.چندوقت قبل رفتم مخابرات منطقه برای درخواست اینترنت پرسرعت؟؟؟!!!!!!!!!!!!! خانگی. گفتند پورت نداریم.چار 5 ماه بیشتره که پورت نداریم.گفتم؛چه کنم و چی کار کنم؟گفتندبااین شرکت های خصوصی تماس بکیر.لیست وشماره تلفن 10 شرگت را دادند.با شاتل تماس گرفتم. گفتند؛برا شماندارن،برا ما دارن.یک ماه بعد،بازدوبندی که با شرکت دلسا داشتند؛یک مودم زایکسل را به من فروختند.1-مخابرات به اصطلاح خصوصی شده،یواشکی پورت دارد ولی آدم ها آدم نیستند2-زدوبندشاتل با شرکت دلسا

به هرحال پس از یک ماه انتظار بلانسبت دنیا گل به روی اینترنت دنیا لاک پشت را رنگ کردند وبه جای اینترنت یوز پلنگی دادن ویا برعکس.بگذریم که من  بیشتر اوقات از دایل آپ استفاده می کنم که سرعتش بیشتراست.به هرحال مودم بلانسبت وارانتی و گارانتی دار زایکسل  در قسمت پاور خراب شد. تماس گرفتم ،که این دستگاه هنوز چله اش نیفتاده خراب شد.گفتند بیارین ،عوض می کنیم. هلک و2لک رفتم تا وزرا.آقایی به نام غضنفری منکرشد.می خواست دستگاه را 48 ساعت بازداشت کنه تاببینم چه کار می تونه برام بکنه.خلاصه می خواستند خسته کنند و آزار بدهند ومدتی هزینه ی رفت و آمد و این جور چرخوندن ها.گفتم وعده ی تعویض و وعده های زمان فروش ووعده ی 2 ساعت پیش همکار؟افاقه نکرد.چون اهل اماله کردن هم نبودم،گفتم در وبلاگ های ام بنویسنم؟:نیشش باز شد ولی تا بناگوش نرفت.خوب می دونست که یک شیر توخریه که هیچ خرتوشیری ؛این قدر حال نمیده!!!!لابد شرکت دلسا هم خودیه.این مردم ماشاء اله با غیرت هستند که نخودی اَن.

سه‌شنبه، خرداد ۳۱

دکترسیدصالح حسینی پرکشید

با درود برخوانندگان این مطلب.:پس از اتتشاراین یادداشت یکی از دوستان بسیار خوبم به نام مهران بقایی این خبر راپی گیری کرده بود وخبر اصلی مبنی بر مرگ عزیزمان دکتر سید صالح حسینی ،به غلط منتشر شده بود.شخصی که فوت کرده اند؛زنده یاد میرصالح حسینی شاعر وفضولی شناس بوده. که مرگ ایشان رانیز تسلیت می گویم.


گردآوری زندگی نامه ی هنرمندان ،بین سال های ۱۳۸۰ تا ۸۵ فرصت زیبایی بودکه بابسیاری از نقاشان ومجسمه سازها،خوشنویسان ،آهنگ سازان،تدوین گران فیلم،نمایش نامه نویسان وسایرهنرمندان از جمله،شاعران ونویسندگان استان های چهارمحال وبختیاری،کهگیلویه و بویراحمد،خوزستان وکردستان ؛هم نشین شدم .بسیاری از آن هادریادمن باسماجتی دوست داشتنی مانده اند.یکی ازآن هاپژوهشگر ومترجم بسیار توانای سنقری ساکن اهواز،جناب استاد آقای دکترسیدصالح حسینی بودکه دیروزاز کوچ این خستگی ناپذیر،خبردارشدم.زنده یادصالح حسینی،کارشناسی ارشدزبان وادبیات انگلیسی دانشگاه پهلوی(دانشگاه شیراز کنونی)که درآن زمان از معتبرترین دانشگاه های دنیابود،رادرسال۵۲ گرفت ودرسال۱۳۵۸مدرک دکترای دانشگاه جرج واشنگتن را گرفت. دکترسیدحسینی افتادگی ودانایی وانساتیت را باهم داشت وانسانی داناوزیبا بود.ازکارهای به یادماندنی وی برگردان کتاب باارزش نورتراپ فرای با نام رمزکل کتاب مقدس وادبیات بود.برگردان کتاب های ((دل تاریکی)) و (( لرد جیم ))  جوزف کنراد،برگردان ((آخرین وسوسه ی مسیح))و((گزارش به خاک یونان))از نیکوس کازانزاکیس((به سوی فانوس دریایی))ویرجینیا ولف((قمارباز)) داستایوفسکی و.....و....و....

دکترسیدحسینی دوکتاب((بررسی تطبیقی خشم وهیاهو وشازده احتجاب)) و((گلشیری،کاتب خانه روشنان))راباهمکاری پویارقوبی در باره ی زنده یاد هوشنگ گلشیری وکتاب های((گل های نیایش))و ((نیلوفرخاموش))رادربررسی کارهای زنده یاد سهراب سپهری و.....و....و....نوشت ومنتشرکرد.زنده یاد درسال۱۳۳۵درسنقرکرمانشاه به دنیاآمده بود..یادش درمیان یادهامان گم مبادا!

دوشنبه، خرداد ۳۰

بی ینال

خودت را به خواب بزن 
2سالانه ات رانمی گیریم
آسوده بخواب



درخیابانی در تهران یا در دانشگاه فردوسی
در روستای دور افتاده ای در خراسانی که رضوی است
در باغی در شهری که نام اش را.... چه بگویم که سراغم نیایند؟
ویا در استانی که گلستان است
در خیابانی  درهمدان یا اطراف ورامین
برای پاک سازی ات جایزه گذاشته اند
آرام بخواب
تمامی مردانی که تو می شناختی یا نمی شناختی
برای آن ها کف می زنند
همه نگران روسری توهستند

پنجشنبه، خرداد ۲۶

لیدی گاگا وحسین زمان

شنیده بودم؛؛کنار تورا هیچ کس ندارد
       
کوک ِیانی راهمیشه به هم می ریزی
وسمفونی پنجم روبه اوج که می رود
                                     ابوعطا می خواند
                                        و کرشمه ها سونات می شوند
کنارتو را هیچ کس نداردوهمه سرگردانند
ازتوچه پنهان!؟گفته اند؛حسین زمان
                                        چاووش و نینواو کربلارابا این همه بلا رهامی کند
                                       و مُستَفرنگ می شود
                  فرخ لقا را به امیر ارسلان بخشیده
                                          ومی خواهدتاحوالی عطابرود
     یا زبانم لال از طلابودن پشیمان شده می خواهدخس وخاشاک شود
 وکپی رایت را با  رنگ سبز بنویسد
کنار تو را.....
گفته بودند؛{نقل به معنی}
تنبان،
 ابو موسای اشعری را
     ودعوای پرشی ان-عربی ان را     ر  ه   ا کرده اند
                تا درکنار تو جزیره شوند
یا     شرمم باد !! لیدی گاگا بیکنی اش را رهاکرده
  دیگر مدال برنزش را میان 2نارش آویزان نمی کند
                    تاپیش پای تو لُنگ بیاندازد
حرف های خوبی هم زده اند{که به شکلی گزینشی یکی رااستخدام می کنم}::::
راست یا دروغ اش را هم نمی دانم مرا به محاکم نکشان 
رمالان گفته اند بگویم
بگم؟بگم؟ هرچه باداباد شنیده ام دامن پوشیده ای
 تا پسران ات در لذت پرواز نسوزند
از این هم که بگذریم که چه چیزی رازیر پای ات.
 پنهان کرده ای که.. حوری و غلمان در آن گیج و گول وول می خورند

یا یکی از همین کامو های پایان ناپذیرت نوشته بود؛؛
نوشتن؛بیرون جهیدن از صف مُردگان است
امامن به چیستی روزمرگی ویامَرًه گی کاری نداشتم   و
حرف دلم را زدم؛؛؛خدا اموات شما را هم غریق خزرکند
        من که حسودسهم روسیه نیستم یااین که آب قم  ازکجا می آید

ازخودم تعریف نمی کنم  دل ام دریایی است
  بسیاری دل ا م را ندا زده اند که دریاجوابم بده
 امًا آن قدرخروشان است که وقت نمی کند سرش را بخاراند
کولیان بر کناره اش می رقصند
 وجویبارکوچکی از آن آبشخور بُز اسمرالدا است
 واز قطره های آن گوژ شفا می یابد
ودیگر شخصیت برجسته ای نخواهد  بود
      ازشاخه های دیگرش نمی گویم
         آن قدر سکه در آن ریخته اند
   که صنم را از یاسمن باز نخواهی شناخت
   ولب تشنگان بسیاری مشک هایشان را...
  ودر شب های احیا در آن فوت می کنند

 همه ی این سجایا را
 که متن مرا به فرا-درون متن ها لینک داده است   گفتم؛
       تنها برای آن که بگویم؛

آمده بودم دمی بیاسایم کنار تو
 که نار تو که حتی جنیفر لوپزهم درحسرت اش
   جراحی پلاستیک می کند
 کنار تو که نار تورا  چه کسی دندان زده است
که شفق خون رنگ است
 که نار تو دیوانه ام کرده است
دریای ام را به آتش بکش
      سیاوش ها می خواهند روی آن قدم بزنند  
وسهراب ها درخون خویش بغلتند

چهارشنبه، خرداد ۲۵

جیش و فیش

وجیوش التجمیع الدیوش

وجیوش الترسیل السلاطون

وجیوش اللامل الحریت البحرینیه

وجیوش الامل المحصورت العجمیه
وجیوش الجاریت النهرالجیش علی السوریه

مرابه خیابان نبرید

پوتین های پشت در دیوارهای راست را      بزمجه

12 ساله ام
      
         تنها4سال از سوگلی والاتر

قفسم رابه باغ نبرید

 این باغ

            باغ وحشی   است

                  که حیوانات اش زخمی ِ فریادهای فروخورده  اند
که جانوران اش ازسکوت دیوانه می شوند

  مرا     مرا     مرا به   خیابان نبرید

تنها4سال والاتراز سوگلی

               نکند سایه ای از گیسوی ام

                   خوی درندگی پنهان را

چهارشنبه، خرداد ۱۸

گیسو




چوپیچه پیچیده

که دیگر سایه ام وسرت

سرت سلامت

نگران سونامی اشک های من نباش

چوپیچه  پیچیده که بادهای ویرانگر

نشانه ی تغییر فصل نیستند

امًا تو دائم

         عقب افتاده می شوی

وبی آن که آبستن حادثه ای باشی

                حالت ازمن به هم می خورد

بگو   چه خاکی  برشانه ام بریزم

                              که گیسوان تورا؟؟!!!!

دوشنبه، خرداد ۱۶

وین رونی وعلی عبداله صالح



 فاجعه درست همین جاست
     وین رونی هنوزشعرهای مرانخوانده
               می خواهدروی سرحسن کچل موبکارد
در کلوزآپ تازه ا ی از بان کی مون
فوکوشیما ایمیل تازه ای برای مخملباف فرستاده است
و جولیان آسانژ متن پرتقال کوکی رابرای بودا فرستاده است
رافایل که ازشرم فروریخته است
توربازی فدرررا برداشته است تاچهل گیس را
به جای مونالیزا   قالب کند
وکاشف واکسن هاری را با  پارک ژوراسیک تاق بزند

تاانتهای نقاهت علی عبداله صالح
باید به فکر پاس بود که ابن سیناراتنها نگذارد
 ولیلی رابرسر2راهی رهانکنیم
تادر دانشگاه به اوتجاوز نشود

یکشنبه، خرداد ۱۵

خواستگار


بله ات را به اولین خواستگارت بگو
من نمی آیم
           خرچنگی تخمدان ِ مادیان ِ سپیدم را چنگ می زند
مادیان ام عاشق شده است
یورتمه را پس پسکی می رود
دُم اش گیج می زند
      و  از زیرِِ دُم
به آهو ویابو چشمک می زند
وچاهارنعل
باباکرم می رق100
منتظر زیرزبانی نباش
گلستان ِ به تاراج رفته
               بویی ازگل نبرده است
منتظراجازه ی بزرگ ترهاهم نباش
 پشت ِ درِ خِرفت خانه را
با کلون های باستیل بسته اند
سده هااست که آدینه می شود
جمعه ها پیش از آن که فرهادبخواندهم
           روزهای بدی بودند

سه‌شنبه، خرداد ۳

و آمدن های ِ تو

چراغ ها اگرسبزهم بشوند
تمامی بوق ها اگردادشان دربیاید
تمام واژه ها اگردشنام شوند
کشنده های نیرومنداگرهزاران اسب بخار
                                          برایت پیش کش بیاورند

               برای دیدن من نخواهی آمد

           زالوهای خطوط عابران پیاده
مهر را ازآوندهای ات چنان کشیده اند
که سبزینه هات      برای همیشه

                                 قرمز می مانند 

دوشنبه، خرداد ۲

ناصر حجازی

ناصر حجازی ،ماننددیگران نمُرد.حجازی با سربلندی رفت. در سوگ او دردمندیم. او باشکوه وسربلند بود و به همین خوبی که زیست،از دنیا رفت.یادش گرامی بادا

یکشنبه، خرداد ۱

گسسته پیوسته

درمن خشمی فروخفته است

 سماعی کولی وشانه می خواهم  
برگرد ِ تو
قصه ی سرگردانی مارا
آینه ها          گم کرده اند
تلاقی من وتو جهنمی است که بال پریان را به آتش می کشد
اتفاق تازه ای نیفتاده 
من پیش از این که درتو بشکنم
       پرواز کرده ام


فریادها گم نمی شوند
در بی آر تی ایستاده اند
از انقلاب تا آزادی می روند وبر می گردند

جمعه، اردیبهشت ۳۰

ون سان ون گوگ واول خرداد

ون گوک سرگشتگی داشت._یعنی هنرمند بود.- دریکی از نقاشی های اش که مانند دیگر آثارش،
،شگفت انگیز است.خورشید وماه هر2 می درخشند.شاید این نقاشی را درنخستین روز خرداد 
کشیده است.زیرا این روزنیز شگفت است.غروب می شود.ولی خورشیدعصر ِ (گویا پایان ناپذیرِِ
)  ِقهرمانی ،هنوز روشن است.

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۹

حکیم عمرخیام نیشابوری


 پیش نوشت:
این نوشته ناهم سانی داردوماننددیگریادداشت ها نیست.درمیان نوشته ها به جا و نابه جا از 4پاره های خیام نمونه وارنوشته خواهدشد.خوانندگان می تواننداین نامیزانی رابی ساختاری گمان کنند.پروایی نیست.

ابریق می مراشکستی ربی   برمن درعیش راببستی ربی
من می  خورم و تو می کنی بد مستی؟!    خاکم به دهن مگر تو مستی ربی ؟؟

سده هاگذشت تاپدیده ای به نام خیام به گیتی پابگذارد وسده ها گذشته است وکم ترآدمی هم سنگ خیام به دنیاآمده است.این خیام کسی نیست،جزسرگروه ستاره شناسانی که گاه نامه ای به نام گاه نامه ی ((جلالی ))راپی نهادند.یادمان باشدکه گاه نامه ی جلالی یا همین تقویمی که روزهای زندگی ما بر آن بنانهاده شده است درهر5500سال،تنها یک ساعت،لغزش دارد.
از آمدنم نبود دنیا را سود   وز  رفتن من جاه  و جلالش نفزود
وز هیچ کسی نیز 2گوشم  نشنود  کاین آمدن ورفتنم از بهر جه بود؟
واگراین گاه نامه را با گاه نامه ی ((میلادی))یا همان تقویم گرگوری بسنجیم ،می بینیم چه قدربرتری دارد.
افسوس که سرمایه زکف بیرون شد   درپای اجل  بسی جگرها خون شد
کس نامد ازآن جهان که پُرسم از وی    احوال مسافران عالم چون شد؟


تقویم گرگوری که سده هاپس از خیام درست شده است،درهر3330سال24برابر،یعنی یک شبانه روز لغزش دارد.خیام هم چنین نخستین کسی است در گیتی که دیدگاه 2حرکت ((وضعی )) و((انتقالی))زمین رادریافت.
گویند بهشت و حور و کوثر باشد!   جوی می وشیر و شهد و شکٌرباشد
پُر کن قدح باده و بر  دستم  نِه     نقدی ز 1000نسیه بهتر باشد

خیام ،فیلسوفی سرآمد،ریاضی دانی کم مانند،ستاره شناسی ژرف بین{کسی که گردش زمین را365/242
/198/581/560محاسبه کرد}وادیبی داناوسرآمد روزگاران بود.او دربیان دیدگاه فلسفی اش در 4چوب
((چهارینه))ودرعربی  رباعی چنان پیش رفت که این چهارینه ها به بیش از33زبان زنده،برگردانده شده است.
شیخی به زن فاحشه گفتا مستی  هرلحظه به دام ِ دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم     اما تو هر آن چه می نمایی هستی؟

برای این که بدانیم چه قدراین برگردان ها خواننده ی جهانی داشته است،بدنیست بدانیم  که این کار،تنهابیش از30 باربه انگلیسی برگردانده شده است.
ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز   از روی حقیقتیم نه از روی مَجاز
یک چند در این بساط بازی کردیم   رفتیم به صندوق عدم یک یک  باز

خیام در زمینه های گونه گون نوشته های بسیارارزش مندی داردکه در زمینه های بسیار گونه گون  ادبی و علمی است.پیش نهادمن گشتن وجست وجوی نام این بزرگمرد است در تارنماهای بسیارگسترده ی شبکه ی جهانی.
امشب می ِ جام ِ یک منی خواهم کرد  خود را به 2 جام می غنی خواهم کرداول 3طلاقه عقل و دین خواهم کرد    پس دختر  زر  را به زنی خواهم کرد
دره ای در ماهدر1970 و اخترک3059 درسال 1980 به نام خیام نام گذاری شده است وبسیاری از اندیشمندان دنیا خیام شتاس هستند....

undefined

undefined قصه وشعر