‏نمایش پست‌ها با برچسب زمان از دست رفته. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب زمان از دست رفته. نمایش همه پست‌ها

یکشنبه، بهمن ۱

وَ

وَ

دَرد دَرد دَرد که می دود زیر پوست َم ومی درد جانم بامن بودی عزیزم گفتی جانم جان جانانم من خسته ام خسته ام خاتون خسته از خستگی های خُرد خسته ام خسته ام از خستگی ها وخشم ها وخشونت ها وخشونت ها وشهوت ها و وحشت  و خشونت های خُرد خسته ام خسته ام خسته تر از آن َم که شراب چشمانت بامن بودی عزیزم وچشم ها ام یارای خشکیدن دار دار دار دارم زده دوری ات ونزدیکی ات و  درد که از تو رد می شود وبه یاد دوری از یار و دار ودیار ویار یار چونان که در کنارش سر می رود هو هو هو حوصله ام آه آه آخ خسته ام مرگ َم مردی در هم شکسته ودرخود غنوده بود که رویاروی خودش ازهم گسسته بود و پیوسته بود با تبری خونین از زخم بودن ونبودن با تو و قدم آهسته آهسته می رفت و ریشه های اش را می زد و قدم آهسته آهسته و گسسته پیوسته می رفت تادر شراب چشمانت باتو بودم عزیزم و درد که می دود ومی رود باتوکه خودم خودم که تو بودی بودم عزیزم

جمعه، دی ۳

و

ونهان ونهان   ونهان کاریت اگربامن نیست

برهان برهان برهان

می نمی ترسم

می نمی خواهم

تمامیت خواهی چفت های دهن را

وجاک های پیرهن را

و لولی ها  و  لولاها را ولنگ و وازبگذارم

که زنده شور این مردگی را
که زنده شور این مردگی
که زنده  زنده به گور هدایت را
چونان داغ غلامان برپیشانی

هم سنگ این واژه ی دست مالی شده...
باشم وباشیم
و گره گوارسامسا را از فرط طاعون
اس تف راغ
که می نمی ترسم
که چه؟
(زنده)
نه بمانم
یاچیزی هم سنگ این


وعیان  وعیان و عیان؟

کاریت اگر با من
دوباره قفل هارا به تعمیرگاه بفرستم
و مقنی بیاید و چاهی که در زنخدان توبود را
کاه گل
تاتنهامست وملنگ چشم های نو من نباشم و
بوی باران باشد و
 میهمانی مورچگان
که پرواز را نه برای به خاطر سپردن....
که برای از دست دادن بال   بال بال می زنم
که بدانی زندانی توهستم وچارچوب باور ها

می نمی خواهم برگ تسلیتی بفرستم برای چارچوب ها
که من گردن نهاده بر آن ها
شاید راه دیگری هم باشد
باید برای تمامی موریانه ها
دعوت به سور وسات بفرستم


من زیر گل می روم
و نهان و نهان و نهان
تو در تو در تو
در مازهای  راز
نه نوشتن را
به تجربه می گیرم
شاید آفریقای چشم تو
گرسنه بماند وچلچراغ در دست
مزا یافت می نه تواند

و زمان و زمان و زمان
      چونان تو
ازدست رفته بود
                         18آذرماه 89




undefined

undefined قصه وشعر