پنجشنبه، دی ۵

وجودشاعران ونویسندگان درهیچ جالازم ترازحکومت های دیکتاتوری ِرانتی نیست.هروقت رانتی جابه جابشه ،یه عده شون گم می شن یه عده شون رورسمامی گیرن!!!!جالبه که همه ی عملیات هم زنجیره ای یه!!!مفته اگه بیرزه
میگن ازمحمدنوری زادخبری نیست...مهدی موسوی واختصاری روهم که گرفتن..تازه چه خبر؟!!

دوشنبه، آذر ۱۱

می ترسم ؛

در آلوده ترین شهرجهان هان!هان!هان!ه ا ن!!!!!!!!!
نفسم سم سم سم بکشم 
عاشق شوم
ودرریزگردها فراموشت موشت موشت موشت شوم

پ.ش:::عکس خفٌت باررابه توان خداکنیدشایدمیان آلودگی هاببینندمان

یکشنبه، مهر ۲۸

یکشنبه، اسفند ۱۳

12 شوخی /جدی برای گندنای دوازدهه ات وسیزدهم آدم کشت

روزهای امسال {بی تو}آن سان مندرس شده که نوروزی ندارم

من به شکل مضحکی عاشق حماقت های مشترکمان بودم

کافی است هوای کابوس های مرا داشته باشی ؛مردن عین نمردن است

شرنگ بوسه های ات ذره ذره جانم راکاسته است ...نه می میرم ونه زنده ام

ای عشق!های و هوی دروغ نمی گذارد نغمه ای بسرایم

آن قدر دورتو چرخیدم تا پاک شد همه آلودگی ز جان

جمعه ها بی تو وباتو دراتتظارموهومات می گذرد

آدم کش بودی ولی مرا آدم حساب نکردی

دل َ م داری است هماره که رویاهای ام بر روی آن می رقصند

راستی یادت هست می خواستم ببوسمت سگ چشمان َت فراری ام داد؟

خنده دار تر از من تویی که عشق را باور داری

بی تو فردایی ندارم با تو تمام دیروزهای ام به فنا رفت

جمعه، بهمن ۲۷

می خوام اعتراف کنم که من عاشق یه آدم 2کاره شدم منظورم ازنظرسنی نیست شایدهم باشه یه وقت هم فکرنکنین این کاره س والا ناراحت میشم ازتون یا اگه فکرکنین اون کاره س نفرینتون می کنم ومی گم الهی جز به جیگر اون فکرتون بخوره حالا که شورای نگهبان گفته اشکال نداره که هرکی دلش خواست میتونه 2کاره باشه من هم پرده هاروکنارمی زنم وازدوست ودشمن نمی ترسم و اعتراف می کنم که یارم یامشغول پرواربندی ِ کابوس هامه ویا داره رویاهامو کشتارمی کنه

یکشنبه، بهمن ۱

وَ

وَ

دَرد دَرد دَرد که می دود زیر پوست َم ومی درد جانم بامن بودی عزیزم گفتی جانم جان جانانم من خسته ام خسته ام خاتون خسته از خستگی های خُرد خسته ام خسته ام از خستگی ها وخشم ها وخشونت ها وخشونت ها وشهوت ها و وحشت  و خشونت های خُرد خسته ام خسته ام خسته تر از آن َم که شراب چشمانت بامن بودی عزیزم وچشم ها ام یارای خشکیدن دار دار دار دارم زده دوری ات ونزدیکی ات و  درد که از تو رد می شود وبه یاد دوری از یار و دار ودیار ویار یار چونان که در کنارش سر می رود هو هو هو حوصله ام آه آه آخ خسته ام مرگ َم مردی در هم شکسته ودرخود غنوده بود که رویاروی خودش ازهم گسسته بود و پیوسته بود با تبری خونین از زخم بودن ونبودن با تو و قدم آهسته آهسته می رفت و ریشه های اش را می زد و قدم آهسته آهسته و گسسته پیوسته می رفت تادر شراب چشمانت باتو بودم عزیزم و درد که می دود ومی رود باتوکه خودم خودم که تو بودی بودم عزیزم

جمعه، دی ۲۲

پرسشِ من ِ مُرده ازشما زنده ها!!!!!!!!
این مرد یک بار دیگر؛خرفت شده است؟
من هم ماننداین مرد وقتی زنده بودیم؛بهبهانی بودم.پیرکه می شدیم ودرآمدنداشتیم وارث ومیراثی هم اگرنداشتیم؛ما را می بردنداطراف بهبهان ودرشکاف تپه ها،جوری که نتونیم برگردیم ؛می گذاشتندتا بالاخره بمیریم.این مرد،پیش ازمرگش هم مایه ی عذاب بود..ماهمه چشم به راه بچه هامون بودیم که پشیمان شوند،ولی این آدم همه ش منتظر یک عاج فیل بود..تا...مرده اش کمتر از زنده اش نیرزد!!!!!خرفت زده بود ..آخرش هم شبی تو خواب هی دادکشید:عاج فیل! عاج فیل تا پروازکرد وازتپه افتاد و سقط شد..گفته بودند؛خرفت خونه نیست وتوبلادغربت،مجاورشده ولی گندش در آمد وزن وبچه اش مجبورشدند،خاکش کنند.الآن هم مایه ی عذاب است.وقتی زن وبچه اش می آیندبالای گورصاحب مرده اش وگریه وشیون می کنند؛فکرمی کند؛آن ها توزندگیش ؛دوستش داشته اند وکاسب کارانه وبه خاطر زبان مردم گریه نمی کنند. شما بگویید؛؛؛اوپس ازمرگش باز خرفت نشده؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!مرده وزنده می گویندشده خودش می گویدنه 

undefined

undefined قصه وشعر