‏نمایش پست‌ها با برچسب نیم جه نگاه. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب نیم جه نگاه. نمایش همه پست‌ها

یکشنبه، بهمن ۱۰

آ واز دسته جمعی ملاحان گمشده


   آ واز خواند ید
     رقصید ید
    تمام قطب نماها از کار افتادند
     جهان ساکت شد
                    برگرفته ازشعرعطرخوب ص35
پیش از این که به خواندن این متن بررسی گونه ادامه دهید،چندنکته رامی گویم اگربازلزومی به خواندن بود ادامه دهید.1-چون این کتاب چاپ سوید است،ممکن است دسترسی به کتاب پیدانکنید2-علت نوشتن این یادداشت باورمن است که این دفترشعرشایدحلقه ی مفقوده ی بین شعر شاعران مقیم ایران وشاعران درغربت است.3-من این یادداشت را نه به عنوان نقدونه دعوت به خوانش بلکه،تنها وتنها،به عنوان نقطه ی  آغازیک بررسی می نویسم4-چون شاعراین دفتر رانمی شناسم،تنهامعیارمن،تعدادی ازشعرهای همین کتاب است5-دراین دفترشعرهای زیبایی خوانده ام که به دلیل این که درشرایط حاضر نیازی به بررسی آن ها نیست،تنهابه اشعارخاصی توجه کرده ام...بگذریم .من گفتم دیگرخودتان می دانید.
امیرحسین تیکنی درآغازهمین شعر،به هم ریختن  دنیا را تصویرکرده است؛

  آواز که در کوچه بپیچد
   زانوی رهگذر که به رقص درآید
 جغرافیای دنیا به هم می ریزد

 اما شاعرپیش از پذیرش سرگشتگی اش ،تلاش کرده است که  به سفری حتی اجباری تن اگر دهد،باید    مقصدی –هرچند،چندان تعریف نشده- ولی تاحدودی روشن ،داشته باشد. شعر بسوی فانوس دریایی که در   بندر الجبیل سروده شده است و تاریخ سرایش شعر نیزنسبت به تعدادی از اشعار دیگر این دفتر،قدیمی     تراست_تیر85- شاعرهنوزحاضرنیست گم شود.مقصدش معلوم است.     از امتداد تمامی لبخندهایت می  توان قایقی ساخت/ از اقیانوس ها گذشت/نشانی ها را فراموش کرد/ و بی آنکه به دنبال اخبار  هواشناسی     بود/بسوی فانوسی دریایی راه افتاد


سماع است یا رقص کولی ها ،مهم نیست.سرگشتگی انسان ،مرز نمی شناسد.این شعر در ولادی وستوک روسیه سروده شده.درهایکویی این گونه می گوید:زیر درخت بیدی لرزان/آوازدختران تایلندی/ - می  ایستم !.درشعر رزهای عربی که درچین سروده؛؛ زمین زیر پای رقاصه های عرب می لرزد/و هزار آرزوی مرده/چون آواز مخروبی /در اندام لرزان من / فرو می ریزد.
درشعر انتهای این خیابان ها به دریا نمی رسد ...که امضای اصفهان پای آن است؛چنین می سراید: از فیروزه ی شیخ لطف الله/می توانستم آواز غم انگیز پرنده رابشنوم
شاه بیت شاعر _ البته ازدیدگاه خودش –اگر این بیت باشدکه  ؛  گم شده ایم/این را ملاحان کشتی گمشده ای می گویند/که در اقیانوسی سرگردان است  .
نوعی سرگشتگی با نگاهی شرقی رادر دهکده ی جهانی،توصیف می کند.درجایی ازشعر عطرخوب  می سراید:پالتوی پوستی روسی /گیسوانی به سبک مصری /چکمه های ونیزی / احتمالن بی سکان و بی لنگر دل به دریا می زنی
درهمین جغرافیای به هم ریخته است که شاعر،درشعر ِ((شاعر))؛روی نیمکتی کنار چند درختچه ی مگنولیا/در پارک ملت. ازعمرخیام می شنود:هزارسال پیش تو را دیده است/خنده ام گرفت/ از خنده ی من غمگین شد.
درپایان شعر  آوازدسته جمعی ملاحان گمشده   را باهم می خوانیم؛
گم شده ایم /این را ملاحان کشتی گمشده ای می گویند/که دراقیانوسی سرگردان است/چه جزیره ی زیبایی که می بینیم ومتروک مانده اند/چه صخره های پرشهامتی که هنوز بیرق آدمیان را تجربه نکرده اند/چه زیبایی دردناکی دارد اینجا/چه آرامش عذاب آوری./نه فانوسی می درخشد/ونه ستاره ای داریم/تنهاحواسمان دلداده پریان غزلخوانی ست/که نیمه شب سر از آب در می آورند و ما را در آغوش می گیرند/پریان بلورینی که جامه سیاه به تن دارند./ما پیر این زیبایی شده ایم/چه زیبایی دردناکی/چه آرامش عذاب آوری./ در شب اقیانوس بزرگ/همه سکوت می کنیم و منتظر می مانیم/گم شدن مقصد کشتی ما بود/ناخدای این کشتی دلداده چنین می گوید
دشاعراین شعر رابه نویسنده ی مقیم سوید مرتضی محمودی پیش کش کرده است

undefined

undefined قصه وشعر