چهارشنبه، فروردین ۲۶

بله ات را به اولین خواستگارت بگو
من نمی آیم
خرچنگی تخمدان ِ مادیان ِ سپیدم را چنگ می زند
مادیان ام عاشق شده است
یورتمه را پس پسکی می رود
دُم اش گیج می زند
و از زیرِِ دُم
به آهو ویابو چشمک می زند
وچاهارنعل
باباکرم می رقصد
منتظر زیرزبانی نباش
گلستان ِ به تاراج رفته
بویی ازگل نبرده است
منتظراجازه ی بزرگ ترهاهم نباش
پشت ِ درِ خِرفت خانه را
با کلون های باستیل بسته اند
سده هااست که آدینه می شود
جمعه ها پیش از آن که فرهادبخواندهم
روزهای بدی بودند

undefined

undefined قصه وشعر