‏نمایش پست‌ها با برچسب lمازیار،افشین. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب lمازیار،افشین. نمایش همه پست‌ها

سه‌شنبه، بهمن ۱۲

خلیفه هایی که درچشم توخفته اند



نه بابک ام و نه از سُلاله اش
امًا درچشم های تو
خلیفه ها
کشتار ِ دست های ِ مرامی خندند
خون های  رفته را
هیچ تشتی
درخود نمی کشد
چشمان من امًا
   زرد و سرد
تن فروشی افشین های چشم  ِ تو را می گریند
من با دست های بریده ام
با خونم اعتراف نامه ی قلب ام  را نوشته ام ؛
آری   تََر دامنم
اما پاشنه ی کدام سیاوش
درآتشی که تو افرختی رویین  ما ند؟

undefined

undefined قصه وشعر