یکشنبه، اسفند ۱۳

12 شوخی /جدی برای گندنای دوازدهه ات وسیزدهم آدم کشت

روزهای امسال {بی تو}آن سان مندرس شده که نوروزی ندارم

من به شکل مضحکی عاشق حماقت های مشترکمان بودم

کافی است هوای کابوس های مرا داشته باشی ؛مردن عین نمردن است

شرنگ بوسه های ات ذره ذره جانم راکاسته است ...نه می میرم ونه زنده ام

ای عشق!های و هوی دروغ نمی گذارد نغمه ای بسرایم

آن قدر دورتو چرخیدم تا پاک شد همه آلودگی ز جان

جمعه ها بی تو وباتو دراتتظارموهومات می گذرد

آدم کش بودی ولی مرا آدم حساب نکردی

دل َ م داری است هماره که رویاهای ام بر روی آن می رقصند

راستی یادت هست می خواستم ببوسمت سگ چشمان َت فراری ام داد؟

خنده دار تر از من تویی که عشق را باور داری

بی تو فردایی ندارم با تو تمام دیروزهای ام به فنا رفت

undefined

undefined قصه وشعر