دل نوشته ها-شعروقصه
یادته یه یارویی بود که یه مدت باش دوس بودم؟-کدومشون؟
بابا چقدتوخنگی؟یاروکه قرار ومدارمون رو هم گذاشتیم.. -اُه اُه آره اون پسر قدبلنده ی چشم سبزه کاظم؟ بابا تو دیگه کی هستی؟من اسمشم یادم رفته بود تا.... -پسر پیر زنه زینب سلیطه رو میگی؟ حالا میذاری بگم چی شده؟یا شناسنامه ی عمه وخاله شو... -چی شده فیلت یاد هندسون کرده؟2باره توکوچه بابا اینات دیدیش دلت هُری ریخته پایین؟ یه دیقه خفه میشی بگم ... -شانس اوردی زنش نشدی چه شانسی؟اگه شانس داشتم که حالامفتی مفتی بیوه شده بودم... -چی شده؟باز با شوورت دعوات شده ؟یا ردشو زدی اُفتاده دنبال یکی دیگه... خفه شو دیگه حوصله ندارم.بابا پسره مُرد..... |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر